سفارش تبلیغ
صبا ویژن



beenahayat






درباره نویسنده
beenahayat
تماس با نویسنده


لینکهای روزانه
چمران مردی برای بیننهایت ها [9]
[آرشیو(1)]


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
beenahayat

آمار بازدید
بازدید کل :3718
بازدید امروز : 2
 RSS 

تا آدم دلش نگیره دستش به قلم نمیره

البته درباره ی من این جمله صادقه بقیه رو نمی دونم

به هر حال خیلی دلم پره، چقدر آدما زود پیر میشن؛ همه چی خیلی سریع می گذره، اصلا باورم نمیشه که همین چند روز پیش بود که تازه وارد کلاس درس و مدرسه شده بودم (یاد اول دبستان به خیر) همه ی خاطراتش هنوز باهامه، باورت میشه که الان دارم دانشجوی کارشناسی ارشد میشم و به جای اینکه خوشحال باشم یه دردی داره گلومو فشار میده یه بغضی میخواد بترکه که چقدر عمر سریع گذشت، به فاصله .... (خیلی کمتر از پلک زدن)

هر چقدرم که تو این مدت مفید بودید هم یهو از بین میره از جلوی چشات محو میشه، آخه چرا؟؟؟؟؟



نویسنده » MohsEn . ساعت 11:24 عصر روز چهارشنبه 89 شهریور 3


بعد از یه عالمه تاخیر
بازم اومدم!
! سلام
چه خوب و چه بد اگه اینجایید و دارید نوشته های هچل هفت منو می خونید مجبورید منو تحمل کنید! پس تا آخرشو تحمل (البته این نظر لطف شماست که کمی هم تامل) کنید.
نمی دونستم که بازم بنویسم یا نه اما خوب حالا که دارم می نویسم دیگه دنبال دلیلش نمی گردم، همین کافیه!
می خوام بگم که دنیا چقدر مچاله اس، نمی دونم شما بهش چی می گین اما من هیچ اصطلاح بهتری براش کشف نمی کنم. هر چی بیشتر توش نفوذ می کنی کمتر راه برگشتو پیدا می کنی چون خیلی پیچ های ناشناخته و اتفاقی داره؛ آره اتفاقی، پیچ های اتفاقی، دنیا خودش هم بعضی موقع ها نمی خواد که این جوری باشه اما .... خوب دیگه ببینید خلاء با دنیا چه می کنه! بازم از دست اینکه هیچی وجود نداره داریم خسته می شیم، چی بگم والا، سرگرمی مون شده یه تیکه پلاستیک و یه چند تایی قوطی، آره دیگه همین کامپیوتر لعنتی! آخه کسی نیست بهش بگه که تو که همیشه نبودی، پس اون موقع چطوری زندگی می کردیم! حداقلش اینه که زندگی می کردیم، هدف اصلیمون به قول دکتر پوسیدن نبود! روزگار قریبیه همه درگیرن، همه تلاش می کنن (البته من همیشه گفتم بعضیا تو استثنا بودن از دایناسور هم مقاوم ترن!)، همه کار می کنن، همه خسته می شن اما همه استراحت نمی کنن! اینم یه جورشه دیگه باید باشی تا بفهمیش؛ جالب می دونید چیه آدما همیشه انتظار دارن وقتی وقت می زارن نتیجه بگیرن اما خوب بیشتر اوقات یا بهتر بگم خیلی بیشتر اوقات نمی گیرن و اصلا به روی خودشون هم نمیارن چون می دونن حسابی سرکار بودن (البته سر کار بودن خوبه و کسی هم شکی نداره!)، خوب این یه بارم روش! خیلی به دل نگیرید اونایی که باید بفهمن تا الان فهمیدن باقیش هم با کراما کاتبین.




نویسنده » MohsEn . ساعت 8:33 عصر روز پنج شنبه 88 مرداد 15


نمی دونم چرا دارم این کارو انجام می دم ولی الان که شروع کردم به نوشتن دلم حسابی گرفته و حسابی از این ور و اون ور گله مندم نمی دونم چرا بعضی وقتا آدم اینقدر ضعیف می شه که در مقابل همه چی سر تسلیم فرود میاره. هی...
البته اصلا مهم نیست که چرا دارم اینجوری شروع می کنم ولی حداقلش اینه که شاید این فیلم سازهای خدا نشناس(؟) چقدر می تونن با یه فیلم رو آدم تاثیر بذارن. به هر حال داشتم یه فیلمیو می دیدم به اسم Goya’s Ghosts ، جالب بود؛ داستان فیلم خیلی سخت جلو میرفت، یه جورایی انگار که زمان فیلم ده ساعته؛ آدماهاییو که نشون می داد خیلی زندگی های عجیبی داشتند ولی همه اونها رو می شد واقعی پنداشت، یه جورایی می تونستی خودتو تو مسیر فیلم بزاری و باهاش بزرگ شی تو تمام لحظاتش؛
اشباح گویا فیلمی بود که بر خلاف خیلی از فیلم ها آدم های توی فیلم جوری بودند کم اصلان انتظارشو نداشتم نقابو از رو صورت خیلیا برداشت، جالب بود؛ زیاد فیلم می بینم ولی خیلی کم راضی میشم! این فیلم با اینکه پایان خوبی نداشت ولی قابل قبول بود!!!



نویسنده » MohsEn . ساعت 12:24 صبح روز یکشنبه 87 اسفند 4


زیاد اهل نوشتن و از این جور کارا نیستم ولی فقط و فقط به خاطر اینکه یه چیزی گفته باشم و حرف اون ته گلوم گیر نکنه می خوام بنویسم؛ با همه ی سختی هاش!
سلام
شاید این جزء اولین نوشته های من باشه ولی با همه ی کم و کاستی هاش دوست دارم ادامه بدم، می خوام بنویسم تا اونجایی که بتونم خودمو راضی کنم، خنده داره ولی الان که دارم می نویسم حسابی از دسته خودم شاکیم ! نمی دونم چرا ولی می خوام یه کاری کنم که تا حالا نکردم می خوام دست به یه ریسکی بزنم که فکر کنم حداقل ارزششو برام داره، می تونم با این کلمات دست و پا شکسته اون چیزیو که دوست دارمو بگم؛ حداقل اینجا کسی نمی گه که چی خوبه و چی بد؛ فقط خود آدمه که تصمیم می گیره چی بنویسه! می سه بهش گفت یه جور حس مرموز بودن، که به نظرم هیجان انگیزه!




نویسنده » MohsEn . ساعت 12:19 صبح روز یکشنبه 87 اسفند 4